پنجشنبه / ۱۵ آذر / ۱۴۰۳
×
پانصد و چهل و نهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه ۳۰ مرداد ماه ساعت ۱۷ به نمایش فیلم «بهار، تابستان، پاییز، زمستان ... و بهار» به کارگردانی کیم کی دوک محصول ۲۰۰۳ اختصاص داشت. پس از نمایش فیلم نشست نقد و بررسی آن با حضور سامان بیات برگزار شد.
بودیسم مذهب نیست بلکه یک مکتب است

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر الگونیوز؛ سامان بیات در ابتدای این برنامه گفت: کیم کی‌دوک فیلمساز مهمی است که متاسفانه او را در دوران کرونا از دست دادیم و این بدترین اتفاق آن دوران بود. در این جلسه تمرکزم را روی هدفی می‌گذارم که خود کیم کی‌دوک داشت. او کارگر ساده کارخانه‌ای بود که مدتی در ارتش کار می‌کرد. خودش می‌گوید: «جایی فهمیدم که چیزی در من لبریز می‌شود و آن عطش هنر است و فکر می‌کنم برای این کار ساخته شده‌ام.» بنابراین به سمت نقاشی کشیدن می‌رود. اما بعد از اینکه می‌بیند نقاشی او را راضی نمی‌کند، به سمت فیلمسازی می‌رود و دوسال در پاریس، هنرهای زیبا می‌خواند؛ تنها برای اینکه کلیت هنر را بشناسد.

او افزود: کیم کی‌دوک خود را مبلغ مذهبی معرفی می‌کند. اما شاید مبلغ مذهبی واژه درستی نباشد؛ چون بودیسم مذهب نیست؛ بلکه یک مکتب است. ما او را به عنوان مبلغ نوع خاصی از تفکر می‌شناسیم. او کل دوران فیلمسازی خود را گذاشته است، برای اینکه بتواند این باوری که در وجودش است را با بقیه به اشتراک بگذارد. بر همین اساس می‌گوید برایم مهم نیست، مخاطبان فیلم من چند نفر هستند؛ فقط دوست دارم کسانی که فیلمم را می‌بینند به آن فکر کنند. آثار او مخاطبان کمی دارد. خودش می‌گوید فیلم‌هایم نزدیک ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار مخاطب دارد. فیلم تنفس او با ۵۰۰ هزار مخاطب، پرمخاطب‌ترین اثرش به شمار می‌آید که دلیل آن را سلبریتی بودن بازیگر نقش اصلی فیلم معرفی می‌کند. تمرکز او روی معرفی بودیسم بوده و اکثر آثارش درباره مقوله تاوان دادن است.

این منتقد سینما در بخش دیگری از صحبت‌هایش درباره باور کیم کی‌دوک که در آثارش به مخاطبان ارائه می‌شود و شباهت این باور با ادیان دیگر توضیح داد: افراد در بودیسم به تناسخ معتقد هستند. به صورتی که آدم‌ها به دنیا آمده و از دنیا می‌روند و در کالبدی دیگر به دنیا باز می‌گردند. اگر نماد هشت انگلیسی را ۹۰ درجه بچرخانید به علامت بی‌نهایت می‌رسید که فیلم نیز به همین موضوع اشاره دارد؛ بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار. یعنی یک عمر طی می‌شود، طرف می‌میرد و دوباره به دنیا می‌آید. این سیر بی‌نهایتی است که دائم ادامه دارد و خودشان به آن چرخه سامسرا می‌گویند.

بیات در ادامه صحبت‌هایش گفت: آنها اعتقاد دارند که سیستم جهان سیستمی بسیار منظم است که بخششی در آن در کار نیست. به عنوان مثال شما سیلی روی صورت من می‌زنید و من ناراحت می‌شوم و شما به من می‌گویید ببخشید سامان و من می‌گویم باشد بخشیدم و شما خیالتان راحت می‌شود و می‌روید اما در سیستم بودائیسم بخششی در کار نیست؛ چون می‌گوید تو اصلا کاره‌ای نیستی که ببخشی؛ او سیلی زده و باید تاوان آن را پس دهد. بچه کوچکی را در فیلم می‌بینید که کار اشتباهی می‌کند؛ او به چهار حیوان سنگ بسته و آنها را در طبیعت رها کرده است. استادش به او می‌گوید که برو و آنها را پیدا کن؛ چون اگر یکی از آنها مرده باشد، تو این رنج را تا آخر عمر در قلبت حس خواهی کرد.

او افزود: بخششی برای او در کار نبوده و بچه بودنش اهمیتی ندارد. بنابراین سنگی به بدن این بچه می‌بندد. چون این یک چرخه است و او کاری نمی‌تواند برایش انجام دهد و باید تاوان کارش را پس دهد.

این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: در بودیسم به این صورت است که شما باید رنج بکشید. سیستم آنها به این صورت است که کلیت زندگی رنج است و شما برای اینکه تعالی و تکامل پیدا کنید، باید این رنج را متحمل شوید تا وقتی در زندگی دیگر به دنیا آمدید، خیلی اذیت نشوید.

او افزود: قاعدتا کیم کی دوک و مکتب بودیسم خیلی زمینی و در قواعد خاص به موضوع نگاه می‌کنند. کاری به این نداریم که این عقیده درست یا غلط است؛ شخصا برای من این مهم است که فیلمساز در زندگی شخصی خود نیز، آن چیزی که به آن باور داشته را پیاده کرده است. به عنوان مثال کیم کی دوک سال ۲۰۰۸ فیلمی با عنوان رویا می‌سازد که درباره دو آدم است. این دو تن خواب می‌بینند اما خواب هرکدام برای دیگری رخ می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که انگار به یکدیگر وصل هستند.

این منتقد سینما در ادامه عنوان کرد: این فیلم صحنه‌ای دارد که بازیگر خانم می‌خواهد خودش را حلق‌آویز کند؛ در همان صحنه یکی از لامپ‌ها روی سرش می‌افتد و به کما می‌رود. کیم کی‌دوک به مدت سه سال فیلم نمی‌سازد و می‌گوید که من باعث این کار شدم و برای اینکه تاوان خودش را پس دهد، به جنگلی متروک می‌رود و شروع به زندگی می‌کند. او کل پروسه رنج کشیدنش را فیلمبرداری می‌کند. ابتدا همه چیز عادی شروع شده ولی در ادامه شرایط سخت می‌شود. در نهایت این پروسه را تبدیل به فیلمی می‌کند که درباره رنج کشیدن اوست تا تاوان کار بد خود را پس دهد. این اتفاق ویژه‌ای است که شما بتوانید یک تفکر را به این صورت به تصویر بکشید.

بیات ادامه داد: کیم کی‌دوک می‌گوید من فیلمساز نیستم؛ مبلغ نوع خاصی از تفکر هستم و موفق می‌شود که آدم‌ها را مجاب کند. البته مهم نیست که آنها این سیستم فکری را پذیرفتند یا خیر؛ آدم‌های بسیاری را می‌شناسم که بعد از دیدن فیلم‌های کیم کی‌دوک حداقل شروع به فکر کردن درباره آن کردند.

او در ادامه افزود: یکی از مواردی که بودیسم روی آن تاکید دارد این است که باید از وابستگی‌ها رها شد. زیرا معتقد است که وابستگی رنج می‌آورد. یک بچه وقتی به دنیا می‌آید وابستگی ندارد و از همین رو رهاست و انرژی بالایی دارد و وقتی سرش را روی بالش بگذارد، به راحتی خوابش می‌برد. اما ما اینطور نیستیم. شخصا دو ساعت باید فکر کنم تا خوابم ببرد. ما نمی‌توانیم ذهنمان را آزاد کنیم، چون کلی وابستگی داریم. همین وابستگی‌ها شروع چرخه رنج است. ولی از طرف دیگر زندگی به این صورت هم واقعا دشوار است. یعنی ما هیچ کاری انجام ندهیم و در جایی بنشینیم؟ قطعا جواب این پرسش هم منفی است.

این منتقد سینما در ادامه صحبت‌هایش گفت: خود پیروان این مکتب می‌گویند ما هربار که می‌میریم و به دنیا می‌آییم تکامل پیدا می‌کنیم؛ به صورتی که چیزهایی که در این زندگی داریم، در آگاهی ما وجود دارد و به کالبد بعدی منتقل می‌شود. ما مرتب تکامل پیدا می‌کنیم تا به حد اعلا برسیم. در واقع نیاز نیست که زور بزنیم؛ خودش باید به تکامل برسد. این یک پروسه زمان‌بر است. آنها معتقدند آدم‌های بد این جامعه، روزی تاوان بدی خود را پس می‌دهند و عدالت خداوندی معنا پیدا می‌کند.

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش با اشاره به فیلم‌های آخر کیم کی‌دوک عنوان کرد: شخصا فیلم‌های جدید او را دوست ندارم؛ چون خیلی به سیم آخر زده بود. سینما تا جایی که مبهم باشد جذاب است اما وقتی ابهام‌ها از بین می‌رود، مقداری لوس می‌شود. فیلم آخر کیم کی دوک که با عنوان «انسان، فضا، زمان، مکان» شناخته می‌شود، روایتی از یک کشتی است که کلی آدم در آن هستند. افرادی در کشتی شروع به کارهای ناشایست می‌کنند اما در یک شبانه روز وقتی بیدار می‌شوند، می‌بینند در آسمان معلق بوده و با عذاب مواجه شدند.

این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: همچنین در آثار جدید کیم کی‌دوک، یک خشونت افسار گسیخته‌ای وجود دارد که آدم را آزار می‌دهد. البته خشونت آن سمبولیک بوده و تلاش می‌کند تا با نشانه‌ها حرف خود را بزند. او در واقع می‌خواهد بگوید شر و خشونتی که در جهان وجود دارد، منبع الهی دارد و ما کاره‌ای نیستیم و فقط می‌توانیم در این جهان زندگی کنیم و خود را تعالی بخشیم تا به آن درجه والای انسانیت برسیم.

بیات در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: اگر به من بگویند، شما قرار است یک بار بمیرید و این بار در جای دیگری به دنیا بیایید، خیلی خوشحال می‌شوم. زیرا من به زیستن میل دارم و از آن وابستگی رها نشدم. ولی آنها زیستن را رنج می‌دانند و می‌گویند مهم نیست که شما کجا به دنیا می‌آیید؛ همین که به دنیا می‌آیید یعنی رنج و مصیبت. به همین خاطر پسر وقتی از زندان بیرون می‌آید و به آن لوکیشن بر می‌گردد و زن را می‌بیند، دوباره همان چرخه را تکرار نمی‌کند. انگار فهمیده است که اگر وارد این چرخه شود، دوباره همه چیز تکرار می‌شود. وقتی دوباره به دنیا می‌آید هم هنوز همان حماقتی که با آن سنگ به ماهی می‌زند را دارد و به آن تعالی نرسیده است.

او در ادامه عنوان کرد: نمی‌دانم چند فرقه دارند، ولی عده‌ای از آنها می‌گویند که جالب توجه است. گفته می‌شود آدم‌ها وقتی به آن حد اعلای خودشان می‌رسند، یک مرتبه می‌توانند به دنیا برگردند. فکر کنم اُشو این موضوع را مطرح می‌کند که برگشتم تا آدم‌ها را هدایت و با مکتب خودم آشنا کنم. آنها ماهیت زندگی را رنج می‌دانند ولی برای من قابل درک نیست؛ چون شخصا زندگی را لذت‌بخش می‌دانم.

این منتقد سینما در بخش پایانی صحبت‌هایش گفت: معبدی که در آن فیلمبرداری شده الان وجود ندارد اما واقعا معبد بوده است. درخت ۳۰۰ ساله فیلم نیز واقعا ۳۰۰ ساله بوده است. خود کیم کی دوک می‌گوید خیلی برای پیدا کردن معبد گشتم و در نهایت اینجا را پیدا کردم و حال مواردی را هم به آن اضافه کردند.

در ادامه جلسه به حاضرین واگذار شد تا پرسش‌، نقد و نظر خود را مطرح کنند.

 

انتهای پیام/

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *