عصر ما عصر اضطراب نام دارد چون اضطراب عام ترین اختلال روانشناختی است .برخلاف ترس که توسط خطرهای فوری و واقعی ایجاد می شود و باعث واکنش فوری نیز می گردد، اضطراب به تهدیدهای آینده ارتباط دارد. در حالی که ترس واکنشی که باید در آن واحد انجام شود را می طلبد، اضطراب انسان را وادار به توقف، تفکر و هوشیار بودن می نماید. به عبارت دیگر، اضطراب آن چیزی است که فرد در شب پیش از نبرد و ترس آن چیزی است که فرد در حین نبرد آن را احساس می نماید.
اضطراب اکتسابی است و به انسان درمورد تهدیدهای محیطی هشدار می دهد. این تهدیدها صرفا مربوط به حیات انسان نبوده و شامل دارایی ، مهارتها، شهرت و موراد دیگر نیز می گردد.
اضطراب اجتماعی ترس از قضاوت شدن و طرد شدن توسط دیگران است. انسان موجودی اجتماعی است و برای زنده ماندن احتیاج به زندگی در گروه دارد. از دست دادن حمایت اجتماعی یا جایگاه اجتماعی، شانس جان سالم به در بردن در انسان را کاهش می دهد. بنابراین اضطراب اجتماعی جلوی آن دسته از رفتارهایی را که باعث از دست رفتن جایگاه اجتماعی انسان می گردند را می گیرد.
اضطراب ممکن است دچار اشتباه در عملکرد خود گردد و دیگر مثبت نباشد. برخی از آسیب ها می توانند این سیستم هشدار دهنده را دائما در وضعیت “روشن” قرار دهند. ترس از ارتفاع موقعی کاربرد داشت که انسان در طبیعت وحشی زندگی می کرد. اما امروز، این ترس غیر ضروری به نظر می رسد.
روانکاوی کارکرد حمایتی اضطراب را در آنچه به نام “اضطراب واقعیت” می نامید یافته بود که عملکرد آن با واقعیت و تهدیدهای آن بود. نوع دوم آن را “اضطراب اخلاقی” نامگذاری کردند که ترس شکستن قوانین، عرف و استانداردهای جامعه است که در صورت انجام آن، حس شرم و گناه به انسان دست می دهد.
اما عملکرد اصلی از دیدگاه روانکاوی، نوع سوم اضطراب به نام “اضطراب عصبی” است.
به طور کلی منظور روانکاوی از “عصبی بودن” به الگویی اشاره دارد که در آن یک فرد واکنش هایی نامتناسب با واقعیت بیرونی نشان می دهد. فرد موقعی به صورت عصبی واکنش نشان می دهد که تعریف درونی وی با واقعیت بیرونی تناسبی ندارد. اگر فرد در کودکی توسط یک سگ مورد حمله قرار بگیرد، ممکن است تعریف وی از سگ به یک هیولا تغییر کند. بنابراین با دیدن سگ جوری واکنش نشان می دهد که گویی هیولایی را دیده است. این یک واکنش نسبت به سگ نیست، بلکه واکنشی به یک هیولا است. بنابراین این واکنش یک واکنش “عصبی” است.
روانکاوی همچنین معتقد است که ذهن در صورت تحریک شدن، یک سری مکانیزم های دفاعی ناخوداگاه را فعال می نماید تا با تغییر شکل واقعیت، اضطراب را کاهش دهند. برای مثال، سگ کوچک مثال قبلی که فرد را می ترساند ممکن است مکانیزم “انکار” را فعال کند و وی به همه بگوید که از سگ نترسیده است. ممکن است مکانیزم “منطقی جلوه دادن” فعال گردد و وی بگوید این روزها حتی سگ های کوچک نیز ممکن است گاز بگیرند، پس انسان باید همیشه جانب احتیاط را بگیرد. یا ممکن است “فرافکنی” فعال گردد و فرد احساسات بد خود را به بقیه نسبت دهد و به دوست خود بگوید از سگ نترس، یا اینکه واکنشی برخورد نماید و به صورت بسیار دوستانه با سگ برخورد کند تا بر ترس خود نقاب بگذارد.
دسته ای از روانشناسان بر این باور بودند که ریشه اضطراب از این اگاهی ایجاد می گردد که ما زنده ایم و قرار است روزی بمیریم. این اگاهی یکی از ویژگی هایی است که انسان را از حیوانات جدا می نماید.
در باور ایشان، اضطراب ارزشی والا در خلاقیت انسان دارد. این ها معتقدند که انسان در حال استراحت بر روی کاناپه و در هنگام چرت زدن هرگز قادر نیست تابلوی نقاشی زیبایی را خلق کند. می گویند که بدون اضطراب هیچوقت تمدن فعلی بشر بوجود نمی آمد.
این ها نیز مانند روانکاوی انواع مختلف اضطراب را شناسایی کرده اند . بر باور ایشان “اضطراب هنجار” اضطرابی است که متناسب با تهدید باشد و فرد به صورت سازنده و آگاهانه با آن برخورد نماید. “اضطراب عصبی” اما اضطرابی است که فرد در عدم توانایی رویارویی با اضطراب هنجار به آن دچار می گردد. عامل بوجود آورنده آن از نظر آن ها یادگیری اشتباه در ارتباط با وقتی-عموما در اوایل کودکی- است که فرد مجبور شده با وضعیت های تهدید کننده روبرو گردد، بدون آنکه توانایی بر آمدن از پس آن شرایط را به صورت مستقیم یا سازنده داشته باشد.
اضطراب عصبی تناسبی با تهدید بوجود آورنده آن ندارد و با دوری گزیدن، از طریق کاهش فعالیت ها و آگاهی فرد، مدیریت می گردد. چنین دوری گزینی آزادی فرد را محدود می نماید و متعاقبا فرد دیگر نخواهد توانست به صورت کامل زندگی کند.
رفتارشناس ها بر این باور هستند که قابلیت مفید یادگیری بر مبنای ایجاد ارتباط در انسان می تواند اضطراب را نیز تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال در صورت مورد حمله واقع شدن یک فرد توسط یک خرس در جنگل، آن فرد ممکن است به طور کلی از جنگل بترسد. این به آن دلیل است که او جنگل را با ترس ایجاد شده از خرس ارتباط می دهد. او در صورت مواجهه با جنگل به صورت طبیعی به دنبال راه هایی می گردد که حس ترس را از بین ببرد. دوری از جنگل این را انجام می دهد و در موارد بسیاری او بدینوسیله از روبرو شدن با خرس های احتمالی جلوگیری می نماید.
تا الان مشخص شده است که حضور خرس دیگر ربطی به پاسخ ترس فرد ندارد. فکر رویارویی با جنگل در آینده برای ایجاد حس ترس کافی است. از این رو ترس آینده محور، که در غیاب تهدید فوری و مستقیم بوجود می آید اضطراب نامیده می شود. مشخصا یادگیری اضطراب ها از طریق ایجاد ارتباط ، اغلب روشی مفید است، اما این موضوع می تواند روی دیگری نیز داشته باشد. دوری فرد در دراز مدت اضطراب را حفظ می نماید و آن را تغذیه می کند و او را از سایر یادگیری های مرتبط با جنگل محروم می نماید. بنابراین اضطراب اکتسابی باعث کاهش قابلیت یادگیری می گردد.
برخی نظریه پرداز ها متوجه شده اند که نگرانی بخش ذهنی اضطراب است. تحقیقات نشان می دهند که نگرانی باعث تمرکز بر زمینه هایی مانند ارتباطات شخصی، اجتماعی، کاری، مالی و مشکلات جهانی می گردند که توان بالقوه تهدید و آسیب را دارند. بنابراین نگرانی به عنوان سیستم هشداردهنده ی ذهن تلقی می گردد. به همان روش که ترس به عنوان سیستم هشداردهنده ی جسمی شناخته می شود که موجود زنده را برای فرار آماده می کند، نگرانی نیز می تواند به عنوان وضعیتی خاص از نظام ذهنی دیده شود که برای رویارویی با خطرات احتمالی آینده هشدار می دهد. نگرانی مانند نرم افزار پیش بینی کننده کار می کند که وقایع و خروجی های مختلف را برای جستجوی راه حل های آن ها از قبل پیش بینی می نماید تا انسان آمادگی لازم را داشته باشد و غافل گیر نشود.
سیستم تکامل یافته نگرانی نیز می تواند به دلیل عوامل و شرایط بیرونی و درونی دچار اشتباه شود. مثلا فرد بسیار نگران ممکن است به طور مکرر وقایع فاجعه باری را تصور نماید که احتمال اتفاق افتادنشان بسیار اندک است. با گذشت زمان این فرد ممکن است اشتباها به این باور برسد که نگرانی از بروز وقایع جلوگیری می کند. این فرد کم کم به نگرانی متعهد می گردد و متعاقبا تجربه سطح بالای نگرانی به سلامت ذهنی و جسمی او آسیب می رساند.
اضطراب از انسان حفاظت می کند ولی برایش هزینه هم دارد. است. اضطراب تحت شرایطی خاص می تواند کاربرد اشتباهی داشته و اختلال ایجاد نماید. اما موضوع مشخص این است که انسان حتی در صورت داشتن توانایی حذف اضطراب نیز آن را حذف نخواهد کرد. اضطراب برای انسان مانند درد عمل می نماید. درد برای انسان خوشایند نیست، اما اطلاعاتی را به او می دهد که برای حفظ حیات ضروری است. همانند درد، ما باید ابتدا به اضطراب گوش دهیم، بجای اینکه فورا آن را تکذیب کنیم، از آن دوری کنیم یا آن را حذف کنیم.
فرشاد نجفی پور
شهریور ۱۴۰۲
انتهای پیام/
دیدگاهتان را بنویسید