به گزارش گروه فرهنگ و هنر الگونیوز؛ فصل یک زخم کاری از خیلی جهات یکی از بهترین تولیدات پلتفرم بود : کارگردانی خوب ، فیلمبرداری نکته سنج ، فیلمنامه پرتعلیق، اقتباس و الهام درست، بازی های درخشان و … موجب شده بوده که کمتر کسی از تماشایش بگذرد و با آن مهدویان بیشتر از قبل خودش را به مخاطب اثبات کرد. همین ویژگی ها هم باعث شد که منتظر آغاز فصل دوم باشیم هرچند خیلی از ما این دلهره را داشتیم که چطور قصه ای که دو سوم آدم هایش را از دست داده ، میتواند ادامه پیدا کند؟
نگرانی هایمان اما خیلی بی جا نبود و هرچه بیشتر میگذرد بیشتر از «بازگشت» ناامید میشویم. پاشنه آشیل این فصل داستان است و کشش قصه ای که در فصل یک شاهد آن بودیم تا اینجا در «بازگشت» ندیدیم. هرچند که نمیتوان هر فصلی را با فصل قبلی مقایسه کرد اما حتی اگر «زخم کاری : بازگشت» را یک اثر مستقل بدانیم باز هم شخصیت ها نه عمق چندانی دارند و نه برای کارهایشان دلایل واضح و قابل درکی دارند که باعث شود برای بیننده فرصت همدلی پیش آید.
خبری از آن روانشناسی شخصیت که در کاراکترهای فصل اول میدیدیم نیست و ادمها بدون پیشینه و دلایل خاص مطرح شده اقدام به خلق موقعیت میکنند و اغلب هم شبیه سریال های گنگستری به حذف و کشتن همدیگر می رسند. تاثیر شگرف مکبث روی شخصیت های سری یک مثال زدنی بود و گروه زیرک با چالش های درست می دیدیم اما حالا که انگار اقتباس راهی در فصل دو ندارد در شخصیت ها بیشتر بلاهت میبینیم. دو کارمند میثم دو انسان بی فراست و کم هوش هستند که به راحتی کشته میشوند ، املشی یک پیرمرد احمق است و از آن سو باسابقه در اقتصاد، دلیل اختلاف شدید فرنهاد با طلوعی با گذشت هشت قسمت معلوم نیست و ما فقط میبینیم که میایستند و همدیگر را نگاه میکنند ! عقبه سیما با طلوعی روشن نیست ، نامزد سیما را یک سکانس میبینیم و دیگر نمیبینیم ، بیننده قانع نمیشود که چطور یک پسر سوگوار به یکباره در یک نگاه عاشق میشود ؟ دلایل پنهانی زندگی کردن مالک با همراهی دستمالچی قانع کننده نیست و این در خفا بودنش تا این قسمت تعلیقی هم به جان قصه کار ننداخته ! تنها کسی که همچنان با اغماض به درستی یک «کاراکتر» است سمیرا هست که بازمانده فصل پیش است و میتوانیم منطق کارها ، احساسات و رفتارهایش را بدانیم و درک کنیم.
انتهای پیام/
دیدگاهتان را بنویسید