اگر چه ژانر فیلم کمیک قواعد خاص خود را دارد و چندان منطبق بر ژانر رئالیسم نیست که دنبال روابط علی قابل قبول باشیم اما اگر فیلمسازی تصمیم بگیرد تا در جهان واقعگرایانه روی به سمت ایجاد موقعیت کمیک بیاورد ؛ کارش به مراتب دشوارتر می شود و حسین نمازی ظاهرا قصد چنین تلفیقی را داشته است.
نمازی البته در ساخته قبلی خودش ؛شادروان نیز چنین تلاشی کرده بود و انصافا در این گام جدید در بخش فنی قدمی ولو کوچک به جلو برداشته است
اما مشکل اساسی این است که موقعیت بنا نهاده پیشنهادی حتی در ژانر کمیک و بویژه در بسترخلق کاراکترهای واقعی ، به شدت غیر قابل باور است ؛ گو اینکه در ادامه و با پیشنهاد دریافت حق بیمه با واقعه ساختگی ، وضعیت بغرنج تر هم می شود.
متاسفانه انگار دیگر باید فاتحه آثاری چون اجاره نشین های داریوش مهرجویی را بخوانیم ؛ فیلمی که حتی صحنه انفجار دفتر املاک و منفجر شدن فانتزی اکبر عبدی ، برای مخاطب قابل باور بود.
مشکل دیگر شهسوار و آثار مشابه ، مناسب بودن برای سریال های سبک تلویزیونی است.
واقعا چرا باید مخاطب پول و وقت خود را هزینه کند تا این فیلم را بر پرده عریض سینما ببیند؟!
چه لذت بصری نصیب او می شود؟
و اگر همین ماجرا را بصورت شنیداری و در از رادیو بشنود ، واقعا چه چیزی را از دست می دهد؟!
در هرصورت شهسوار در نهایت یک فیلم تلویزیونی است که در این شکل هم صرفا بخشی از مخاطبان با حوصله تر را جذب می کند.
انتهای پیام/
دیدگاهتان را بنویسید