در کنار دوستان دیگری که دغدغه و منش آنها همین راه بود، روزهای متلاطم بسیاری را تجربه کردیم.
با صاحبمنصبان مختلفی گفتگو کردیم و حرفهای تندی زدیم و شنیدیم.
در تمام طول این مدت تلاشمان این بود که باب گفتگو با قدرت حاکمه بسته نشود و بتوانیم مترجمی باشیم برای اعتراض به حق همکارانمان و حمایت هرچند اندک برای تضمین حقوق ابتدایی آنها چه در جایگاه معترض، چه متهم و چه محکوم (فارغ از موافقت یا مخالفت با اصل آن)؛ حمایت از آن هنرمند گمنام اهل فیروزآباد فارس تا آن بازیگر مطرح سینمای ایران.
اما نزدیک به یک ماه است که رویهی پیشگرفتهشده از سوی قدرت حاکمه را بیش از پیش متضاد با ادعای قبلیشان مبنی بر گفتگو و نه تنها خلاف امنیت و منافع ملی بلکه مغایر با کرامت انسانی و حقوق بشر میدانم و حتی تردیدی ندارم که این جریان مشکوک با فشار به همکاران ما، قصد ایجاد آشوب و بلوا و انحراف افکار عمومی از خواستههای اصلی مردم را دارد.
از همان یک ماه پیش تحلیل خود از شرایط امروز را به مسئولین صنفی ارائه و هشدار دادم که روزهای سختی در پیش خواهد بود و اگر چارهاندیشی مناسب در مقابل این روند نگرانکننده نکنیم، حیثیت حرفهای اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه بازیچه سناریوی جدید این گروه خودسر خواهد شد.
اینک گمان میکنم که به تصدیق برخی از منتقدینِ این منش و روش، از ابتدا هم کاری از ما بر نمیآمده است.
این روند آتش به اختیار و متضاد با منافع کشور، روحیهی خود را در رفتارهایی همچون احکام جدید صادرشده برای تعدادی از هنرمندان، بهخوبی شناسانده است.
واضح است که اینگونه احکام نه تنها حیثیت و حرمت بهاصطلاح محکومین(!) را هتک کرده، بلکه در متن آن صراحتن بی حرمتی، افترا و توهین به خانه سینما، دیگر نهادهای صنفی و مدیران فرهنگی، سینمایی و تلویزیونی وجود دارد.
انتهای پیام/
دیدگاهتان را بنویسید