پنجشنبه / ۱۵ آذر / ۱۴۰۳
×
یادداشت ؛ مجتبی احمدی ،این روزها بسیاری از سریال های شبکه نمایش خانگی که با استقبال مخاطب هم مواجه هستند به جای کاشتن بذر امید به دنبال سیاه نمایی برای ملتهب کردن موقعیت درام و جذب مخاطب هستند.
جابجایی مرزهای واقعیت در شبکه نمایش خانگی
  • کد نوشته: 6318
  • مرداد ۸, ۱۴۰۲
  • 1016 بازدید
  • بدون دیدگاه
  • شاید رمز موفقیت سریال های شبکه نمایش خانگی را بتوان در جسارت و ورود نویسندگان به خطوط قرمز و معمولا ممیزی هایی دانست که در سال های اخیر در تلویزیون حتی نزدیک شدن به آن هم غیر ممکن بوده است.

    نویسندگان سریال های ایرانی که سال ها در تلویزیون با چارچوب های مشخص و تعریف شده ای مانند همه دنیا دست به نگارش سریال های مختلف می زدند حالا در شبکه نمایش خانگی و پلتفرم های فعال این فرصت را دارند تا کمی از چارچوب های گاهی سلیقه ای تلویزیون فاصله بگیرند و به سراغ موضوعاتی بروند که گاهی می تواند تاثیر بسزایی در جامعه به خصوص روابط خانواده بگذارد. از آن جا که سریال سازی در کشور ما با توجه به حجم علاقه مخاطب می تواند به یک بیزنس ماندگار تبدیل شود، بدیهی است که سرمایه گذاران و اهالی هنر و مسئولین و مدیران سیاست گذار باید دست نویسندگان و خالقان آثار برای نزدیک شدن به سوژه ها، هنجارها و ناهنجاری های اجتماعی که در واقع سلیقه مخاطب ایراین را بر می انگیزد، بگیرند، موانع ایجاد شده در جذابیت و ژانرهای تولیدی را برداشته و این فرصت را ایجاد کنند که سریال سازی در کشور ما با این حجم از نیروی انسانی مستعد در حوزه درام، رنگ و لعابی بین المللی به خود بگیرد تا ما هم مانند بسیاری از کشورهای فعال در این عرصه از جمله همسایه شمال شرقی کشور، ترکیه، بتوانیم به صادرات سریال نیز توجه ویژه داشته باشیم. کما اینکه در سال های گذشته سریال سازی، در کشور ما به خصوص در ژانرهای مذهبی و تاریخی مشتریان بسیاری به خصوص در کشورهای اطراف داشته است. اما نکته ای که شاید بتوان در بحث سریال سازی به آن اشاره جدی کرد و تاثیر آن را روی مخاطب جدی گرفت موضع داستان های مختلف و طراحی شخصیت های مختلف بر پایه سیاه نمایی با هدف جلب مخاطب است.

    اگرچه در قواعد درام نویسی به برخورد آنتاگونیست ها و پروتاگونیست ها،  سیاهی ها و سفیدی ها می رسیم و طبیعی است که مقابله و مجادله خیر و شر یکی از ابعاد درام و شکل گیری تراژدی می باشد اما پر واضح است که سیاه نمایی صرف در نمایش خاکستری های درشت در طراحی شخصیت ها این نکته را در ذهن مخاطب ته نشین می سازد که کارکترهای دوست داشتنی اما خاکستری جذابیت هایی دارند که می توانند اشتباهات دراماتیک را مدام تکرار کنند و این اشتباهات بخشی از وجوه جذاب کارکتر محسوب می شود. اینکه در سریال های ایرانی ما به شدت به دنبال سیاه نمایی صرف و پاک کردن لحظات امیدواری باشیم عملا به این معناست که نویسنده تلاش داشته برای حفظ مخاطبش همه چیز را از اخلاق خرج کند تا کشش سریال بالا رفته و مخاطب برای پیگیری اتفاقات سیاه میان کارکتهای خاکستری ذوق و شوق و انگیزه بیشتری داشته باشد. از بین رفتن امید در دل سریال ها و آینده نگری نامرغوب برای شخصیت های مختلف به خصوص در روابطی که این روزها در عشق های مثلثی پای برادران نیز به میان کشیده شده است به این معنی و مفهوم است که عملا نویسنده فرصت این را دارد تا در پرداختن به آسیب های اجتماعی به خصوص در عرصه خانواده و خاصه در میان روابط افراد با محوریتی بازتر از گذشته عمل کند اما این به آن معنا نیست که لحظات انسانی میان شخصیت ها را نادیده بگیریم و فرصت رسیدن به ساحل را از درام گرفته و مدام مخاطب را با همین هدف در قسمت های مختلف با اندینگ ها (پایان بندی های سیاه) نگه داریم. طبیعتا سریال های ایرانی هم مانند دیگر نقاط جهان باید بر اساس ساختار کلاسیک یا ساختار شکننده جدید و نو از نقطه a به نقطه z برسند و در این مسیر منطقی نیست که ۸۰ درصد اصلی درام سیاه نمایی ها به اندازه آزار دهنده ای مخاطب را در آغوش بکشد و در نهایت مشخصا نویسندگان به سبک سینمای هند برای روشن گری و به ساحل آرامش رساندن کارکترها به سراغ لحظاتی غیر واقعی و مصنوعی بروند ای کاش در نگارش سریال های ایرانی نقاط مثبت، کاراکترهای دلسوز و شخصیت های گره گشا نیز در کنار سیاه نمایی های صرف به کار گرفته شند تا شخصیت ها برای لحظاتی در هر قسمت مخاطب را به یک امیدواری حتی مقطعی برسانند تا سریال در طول ۳۰ قسمت مدام تن و بدن مخاطبش را برای اتفاقات و حوادث و ماجراهای ناگوار و ملتهب آزار ندهد .

    انتهای پیام/

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *