پنجشنبه / ۱۵ آذر / ۱۴۰۳
×
یادداشت/ هادی اعتمادی مجد: درباره مهدی حسینی‌نیا به بهانه پخش «حیثیت گمشده»/ذخیره طلایی سابق!
امیر «حیثیت گمشده» عصاره‌ای از کاراکترهای رنگارنگ است

نه از اول هم معلوم بود به نقش مکمل رضایت نخواهد داد. سرکش تر و بلندپروازتر از این حرف‌هاست! یک کله شق خوش ذوق که برازنده کلی نقش ناسازگار و آنارشیست است!
این سال‌ها آن‌قدر اندوخت و زیر سایه ستاره‌ها تقلا و خودنمایی کرد تا بالاخره نقش اول یک سریال پلتفرمی نصیبش شد. گناه او نیست نقش‌های درجه چند را به طرز درجه یکی بازی کرده که هر جای کادر چشم گرداندیم، بازی‌اش چشممان را گرفت. این‌که ما عادت کرده‌ایم او را صرفاً در نقش‌های فرعی، درخشان ببینیم، طبعاً نباید مانع از این شود که پله پله ترقی کند و رُل یک بگیرد.
جوری که می‌زد به دل اسی قلک (امیر جعفری) تا او با صدای لرزان به بهمن خان (پارسا پیروزفر) تمنا کند: «بابا این داداشت دکمه ول کن نداره؟!» (یاغی)
چقدر مخوف بود وقتی آن کلاه ترپر روسی را به سر می‌گذاشت و آدامس جویده شده را می‌چسباند به شقیقه فلک زده‌ای که بوی الرحمانش بلند شده بود تا به بهانه بلد نبودن این‌که پایتخت اتیوپی، آدیس آباباست، ضربه مرگبار چماق، حرامش شود! (می‌خواهم زنده بمانم)
یا نفرت‌انگیز رقت‌باری مثل بهرام که برای به چنگ آوردن تک دختر عزیز کرده نایب سرخی‌ها، چقدر دوز و کلک سوار کرد تا سر آخر قربانی جاه‌طلبی‌هایش شود.(رهایم کن)
مگر همین چند وقت پیش نبود علیرضا (نوید محمدزاده)، برادر پاستوریزه لیلا (ترانه علیدوستی) را سر قضیه سکه‌های بزرگ فامیل، غرولند کنان کنج زیر پله به باد کتک گرفت و خوار و خفیفش کرد. جوری که ما هم شرم‌مان آمد و خفت کشیدیم. (برادران لیلا)
او حالا در «حیثیت گمشده»، با خیال راحت تمام کادر را قبضه کرده است. «ذخیره طلاییِ» سابق، حالا بازوبند کاپیتانی بسته و از دقیقه صفر توی زمین است. امیر، کاراکتری در یک روایت که البته دلبستگی به سینمای فارسی از وجناتش پیداست، موقعیت ایده‌آلی پیش روی حسینی‌نیا قرار داده. وقت دارد حسابی شلتاق بیندازد. رجزخوانی کند. شاخ و شانه بکشد و برای آن‌چه آبروی ریخته شده‌اش می‌خواند، مرثیه داغی بخواند.
امیر عصاره‌ای از کاراکترهای رنگارنگی است که تا امروز از حسینی‌نیا دیده‌ایم. گاه در جایگاه مدعی است و گاه متهم. هم حق دارد و هم ناحق می‌گوید. شاید جایی مجبور شود مثل بچه آدم سرش را پایین بیندازد، اما از نگاهش پرخاشگری می‌بارد! خلاصه که تکلیف‌مان با او مشخص نیست تا یک شخصیت خاکستری پرکنتراست شکل بگیرد.
تردید ندارم چشم ما هم به کسوت جدید او عادت خواهد کرد.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *